حسین جان .... محمدی عزیز
باورم نیست از تواین خاموشی
بازبرگردش چشم تو گمانی است مرا
به تماشای تن سوخته ات آمده ام
مرگ من باد که اینگونه توان است مرا
سردار شهید حسین محمدی .... از فعالان زمان جنگ در پست های متفاوت بود
از واحد(ا-ط ) گرفته تا یگان دریایی ...خیلی آدم صادقی بود..و خاکی ..درعین حال
خوش سلیقه و ظریف...ظریف اینکه خطاطی بود زیبا ...وطراحی بود با حوصله......
وشجاع بود ونترس در میدان کارزارو ستیز با دشمنان بعثی ...خوش فکربود.و بیان خوبی
داشت .فهمش خیلی بالاتر بود...از علاقمندان شهید باکری...خب از همشهری سردار جانباز
حاج مصطفی مولوی بود.همون جانشین سردار شهید مهدی باکری
فرمانده مقتدرو شجاع ل 31عا شورا..یادم هست از این دنیا بریده بود
و به شهادت فکر می کرد .....جدا بنده مخلص خدا بود ...
به سینه دل تپید از نام دل ربای شهید
زدیده خون رود از حسرت عزای شهید
و خطاست اگر بخوانم عزاست ......برادرجان تو که از افراد سست بدت می اومد
حالا خود چرا ساکتی ..چرا خاموشی ...هرچند می دانم چنین نیست تو خاموش نیستی
بلکه تو شمعی هستی و همیشه فروزانی و محفل را روشنایی می دهی و ظلمت و تاریکی
رانابود می سازی ..چون شمع می سوزد و و جامعه را روشنایی می دهد .............
تو شمع بی پایانی حسین... تو جادوانه ای تا ابد .. تا تاریخ هست ...تا بشریط هست
تو بر بال ملایک سوارشدی و روان بکوی دوست ....
یادت و خاطره تو گرامی باد
شهید محمدی فرمانده گروهان باکری .. موج اول عمل کننده در عملیات کربلای
4 و5بود خب می دونید موج اول یعنی چی ؟ یعنی خط شکن آبی .....
***
یادت هست برمن تذکر دادی گفتی .چرا به یگان دریایی اومدی گفتم اینجا جای آرامش هست..
آب و دریا نشان آرامش ....گفتی بگو ببینم کدوم پرنده رو تو آرم می شناسی گفتم پرستو ..
گفتی با دید پروانه چی ؟ تعجب کردم ...گفت از پروانه بپرسی گوید ..اوه اوه ... نگو پرستو
اون مرا در هوا شکار می کند و در هوا می بلعد ....؟؟؟!!!
***