سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یاران عاشق
 
حلالم کن برادر... دیگه نمی تونم باهات بیام

 

                      خدا رحمت کند شهید اسلام مهدی باکری               (امام خمینی)

                      باکری غضب خدا بود در برابر دشمنان خدا            (شهید محلاتی)

افق از خون پاکان لاله گون است 

نهال دین حق محتاج خون است

برای یاری حق بهترین کار

شهادت در راه قرآن و دین است

مرام شیعه در خون ریشه دارد

نگهبان زخط خون چنین است

شهادت زندگی در لا مکان است

شهادت لطف حق لطف نهانی است

شهادت چون حیات جاودانی است

میان مرگها زیبا ترین است

مهدی باکری فرمانده فهیم و با درایت در عین حال در ظاهر ادم ساده و خاکی اگر تازه واردی که قبلا" نمیشناخت وارد محیط لشگر عاشورا می شد هر گز باورش نمیشد فرمانده لشگر 31 عاشورا اینقدر ساده و متواضع باشد در برخورداش فرقی نداشت طرف مقابلش بسیجی باشد یا کادر مسئولیت بالای داشته باشد یا یک تک تیز انداز برخوردشان با همه یکسان بود خیلی مودبانه گویا با یک مافوق خود برخورد می کند و چقدر برخورد شیرین و لهجه زیبایی

میگن رزمنده بسیجی چند روزی راننده ایشون بوده  هر دو با لباس خاکی بدون نشان رزمنده بسیجی که راننده آقا مهدی بوده خیلی خیلی به ایشان شوخی می کرده و اون نیز بدون اینکه به روی خودش بیاوردکه فرمانده لشگر است همین بسیجی گاه گاهی می گفت خدایا میشه منم آقا مهدی رو ببینم در صورتیکه با آقا مهدی چند روزی  خط همراه ودر رکاب ایشان بوده است دوستانی که در  لشگر حضور داشتند  یادشان هست  دستوری از فرمانده لشگر آقا مهدی بصورت برچسب به  شیشه خودروهاچسبانده بودنبا این مضمون( برادر راننده آرامتر برانید) وقتی وارد بنه عقبه خط  بر می گردند آقا مهدی میگه برادر  جلوی شیشه ات رو نمی بینی نوشته ارامتر برانید این راننده بسیجی  پایش را محکم رو پدال گاز می زاره میگه اینم بسلامتی آقا مهدی...در اردوگاه لشگر پیاده میشوند مسئولین اردوگاه با آقا مهدی احوالپرسی می کنند  راننده تازه ببفکر میره خدایا این کیه چند روز من باهاش بودم خوب نشناختمش بعد متوجه میشه ای داد بیداد آقا مهدی باکری  همین بسیجی بوده میگه برادر منوحلال کن ... دیگه نمی تونم باهات بیام 

 


نوشته : قاسمی     |     () نظر